روزشمار عملیات های دفاع مقدس

نوار زمان هشت سال جنگ تحمیلی

کد خبر : 55522
تاریخ خبر : 1403/11/04-14:50
تاریخ به روز رسانی : 1403/11/06-18:08
تعداد بازدید : 88
نسخه قابل چاپ

زندگی نامه سردار شهید محسن وزوایی

محسن وزوایی دانشجوی شیمی دانشگاه صنعتی شریف و از دانشجویان پیرو خط امام (ره) بود که پس از ماه ها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسه آفرینی در عملیات ها'>عملیات های متعدد در جنگ تحمیلی دعوت حق را لبیک گفت.

زندگی نامه سردار شهید محسن وزوایی
دانلود فایل ضمیمه ویدیویی
محسن تمام قد ایستاده بر روی جاده بر سر نیروهایی که بدون کمترین سنگر و جان پناهی هنوز در غرب جاده می جنگیدند فریاد می زد، طوری که دیگر صدایش هم گرفته بود. او برآشفته می گفت برادرها بیایید پشت جاده لااقل از روبه رو کمتر اذیت می شوید عباس شعف خود را به محسن رسانده، او را در آغوش کشید. آن دو لحظاتی در آن جهنم آتش و دود در آغوش هم آرام گرفتند. هنوز چند قدمی از هم جدا نشده بودند که ناگهان انفجار مهیبی در نزدیکی محسن رخ داد و بعد...؛ اینها روایتی از آخرین لحظات زندگی زمینی مرد آسمانی بود که کوه های بازی دراز، بازی خورده اراده آهنین اش بودند؛ یعنی محسن وزوایی.

تولد و خانواده
محسن وزوایی فرزند حاج حسین در پنجم مرداد ۱۳۳۹ خورشیدی در محله نظام آباد تهران در خانواده ای اصیل و مذهبی به دنیا آمد. وی در سال های نوجوانی با راهنمایی های مؤثر پدرش که از همرزمان آیت اللّه کاشانی بود، قدم به وادی مبارزه گذاشت.

تحصیلات
وی دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را با نمرات عالی سپری کرد و دوران تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دکتر هشترودی تهران گذراند تا اینکه در ۱۳۵۵ خورشیدی با قبولی در کنکور در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تحصیل شد.

مبارزات انقلابی
محسن وزوایی پس از ورود به دانشگاه به جریان مکتبی انجمن های اسلامی دانشجویان این دانشگاه پیوست و هم زمان با شرکت در فعالیت های سیاسی و جلسات عقیدتی، از ۱۳۵۶ خورشیدی مسوولیت هدایت و جهت دهی به مبارزات دانشجویی را در سطح دانشگاه شریف عهده دار شد.
وی در سال های ورودش به دانشگاه، نقش فعالی در تشکیلات اسلامی دانشگاه از خود نشان می داد. این جوان مبارز و پرشور از تظاهرات خونین ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ تا ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی و ورود امام خمینی (ره) به ایران، در همه صحنه ها از پیشتازان و جلوداران تظاهرات مردمی بود.
او در روزهای پرتلاطم انقلاب نیز نقش حساس هدایت را بردوش می کشید و در درگیری های مسلحانه و سرنوشت ساز ۱۹ بهمن تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی حضوری پرثمر داشت و در تصرف پادگان های جمشیدیه و عشرت آباد نیز شهامت بالایی از خود نشان داد.

پیوستن به سپاه پاسداران
محسن وزوایی از نخستین دانشجویان پیرو خط امام(ره) بود که در جریان راهپیمایی ضد سیاست های مداخله گرایانه آمریکا در ایران در سالروز کشتار دانش آموزان به دست رژیم پهلوی و سالگرد تبعید امام خمینی (ره) عهده دار حرکتی شد که رهبر انقلاب از آن با تعبیر بدیع انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول یاد فرمودند. وی در ۱۳۵۸ خورشیدی همزمان با کار تبلیغاتی در جمع دانشجویان پیرو خط امام(ره)، بلافاصله با تشکیل سپاه پاسداران به این ارگان نظامی پیوست و در دوره ای فشرده، آموزش های چریکی را در سپاه آموخت. او مدتی در سپاه به عنوان فرمانده مخابرات انجام وظیفه کرد، سپس سرپرستی واحد اطلاعات عملیات را به عهده گرفت.

جنگ تحمیلی
با شروع جنگ تحمیلی، وی داوطلبانه به جبهه غرب عزیمت کرد. با ورود او به این منطقه، تحولی پدید آمد؛ به گونه ای که در عملیات سرنوشت ساز پارتیزانی به عنوان فرمانده گردان، مسوولیت محور تنگ کورک تا حد فاصل تنگ حاجیان را برعهده گرفت و ضمن حمله ای پارتیزانی به مواضع و استحکامات دشمن، به کمک هم رزمان خود، ارتفاعات حساس و سوق الجیشی تنگ کورک را از تصرف قوای اشغالگر بعث خارج کرد.
این رزمنده دلاور در طول جنگ تحمیلی در عملیات ها'>عملیات های متعدد با مسوولیت های گوناگون حضور داشت. در ۲۰ آذر ۱۳۶۰، در عملیات مطلع الفجر فرمانده بود. در اسفند ۱۳۶۰ فرمانده گردان حبیب بن مظاهر و تیپ تازه تأسیس محمد رسول اللّه(ص) شد که در عملیات فتح المبین ، این گردان نوک عملیات بود و با تأسیس تیپ ۱۰ سیدالشهدا ، فرماندهی این تیپ را برعهده گرفت. همین تیپ در ۲۳ فروردین ۱۳۶۱ وارد عملیات بیت المقدس شد و برای اجرای بهتر عملیات، با تیپ حضرت رسول(ص) ادغام شد و محسن وزوایی نیز فرماندهی محور اصلی را عهده دار بود.

فتح بلندی های بازی دراز
محسن وزوایی نقش فعالی در طراحی عملیات فتح بلندی های بازی دراز ایفا کرد و در همین نبرد به شدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت. او در بیمارستان به یکی از پزشکان که از مقاومت او در برابر درد ابراز شگفتی کرد، گفته بود: آقای دکتر! من هر چه بیشتر درد می کشم، بیشتر لذت می برم و احساس می کنم از این طریق به خدای خودم نزدیک می شوم .
پس از بهبودی نسبی از مجروحیت، قدم به معرکه ای گذاشت که فرجام آن، آزادسازی خرمشهر اشغال شده بود.

عنایت ائمه به رزمندگان
در عملیات بازی دراز که از سوی رزمندگان اسلام در اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ طرح ریزی شده بود، شهید محسن وزوایی فرمانده گردان شد. در این عملیات، او با آنکه مجروح شده بود، ولی با گامی استوار و خستگی ناپذیر و روحی امیدوار به نبرد ادامه می داد. در حین عملیات، بیشتر رزمندگان شهید'>رزمندگان شهید یا مجروح شده و تنها محسن و چند رزمنده دیگر زنده بودند؛ و شگفت آنکه همین چند نفر، توانستند ۳۵۰ تن نیروهای کماندوی بعث عراق را به اسارت بگیرند. در حین تخلیه اسیران، یکی از افسران عراقی با اصرار خواستار ملاقات با فرمانده نیروهای ایرانی شده بود. به علت مسائل امنیتی، شخصی دیگر غیر از او را معرفی کردند، ولی افسر بعثی ناباورانه گفت: نه! این فرمانده شما نیست. او سوار بر یک اسب سفیدی بود و ما هر چه به طرفش تیراندازی می کردیم، به او کارگر نمی شد. من او را می خواهم ببینم ؛ شهید محسن وزوایی در مصاحبه ای از این واقعه، به عنوان عنایت ائمه هدی علیهم السلام به رزمندگان اسلام اشاره کرد.
شهید محسن وزوایی، نقش فعالی در طراحی عملیات فتح بلندی های بازی دراز ایفا کرد و در همین نبرد به شدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت. ایشان در بیمارستان با وجود درد بسیار، ناله نمی کرد و به یکی از پزشکان که از مقاومت او در برابر درد ابراز شگفتی کرده بود گفت: آقای دکتر! من هر چه بیشتر درد می کشم، بیشتر لذت می برم و احساس می کنم از این طریق به خدای خودم نزدیک می شوم .

نمایش آموزه های قرآنی
ارتفاعات بازی دراز منطقه سوق الجیشی و صعب العبوری بود که در دست عراق بود. عراقی ها از این ارتفاعات به شهرهای قصرشیرین، سرپل ذهاب و گیلان غرب تسلط داشتند و باید رزمندگان ایرانی بازی دراز را آزاد می کردند. در عملیات بازی دراز تعداد نیروهای ایرانی کم بود. چون موقع اعزام به ارتفاعات تعدادی از رزمندگان شهید'>رزمندگان شهید و مجروح شده بودند و تعدادی هم توان بالا رفتن از این منطقه را نداشتند. محسن با تعداد کمی از نیروها توانست به ارتفاعات برسد. قرار بود نیروهای کمکی بیایند، اما خبری نشده بود.
بعثی ها با هلیکوپتر و تانک و سلاح های سبک و سنگین بازی دراز را زیر آتش گرفته بودند. محسن به نیروها امیدواری می داد که مقاومت کنید، نیروهای کمکی می آیند. تلفات بیش تر شده بود و خبری از نیروهای کمکی نبود. یکی از رزمندگان عصبانی شده و به محسن گفته بود: این همه تلفات دادیم و شما می گوئید نیروی کمکی می آید! پس کو نیروی کمکی؟! محسن لحظه ای سکوت کرد. به تعدادی از رزمنده ها گفت دور من جمع شوید. رزمنده ها جمع شدند. محسن به آن ها گفت: من هر چه گفتم شما تکرار کنید. بعد شروع به خواندن سوره فیل کردند.
بعد از قرائت سوره، در فاصله زمانی کوتاهی یکی از هلیکوپترهای بعثی که می خواست به طرف رزمندگان ایرانی شلیک کند، راکت اشتباهی به تانک بعثی می زند، بعد ۲ هلیکوپتر هم که می خواستند منطقه را زیر آتش بگیرند، پره های هلیکوپتر بهم خورده و این ۲ هلیکوپتر هم سقوط کردند. عراقی ها فکر کرده بودند که کلی نیروی ایرانی به منطقه آمده . بنابراین نیروهای پیاده و زرهی شان شروع به فرار کردند و اینگونه بازی دراز فتح شد.

توسل های شهید وزوایی به حضرت زهرا (س)
شهید وزوایی توسل خاصی به حضرت زهرا (س) داشت، در عملیات ها'>عملیات ها هرگاه گردان گیر می افتاد نماز استغاثه حضرت زهرا (س) راه حل برون رفت از مشکلات بود.
در روایتی که مشابه همین اتفاق در عملیات فتح المبین نیز رخ می دهد وقتی کار گره می خورد و در شب بارانی نماز استغاثه حضرت زهرا (س) می خواند و سپس راه درست را به نیروها اعلام می کند.

شهادت
سرانجام این عاشق وارسته و آگاه، پس از ماه ها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسه آفرینی در عملیات ها'>عملیات های متعدد و به ویژه بیت المقدس ، در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ خورشیدی در ۲۲ سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امر خود بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید. هنگامی که عباس شعف یکی دیگر از رزمندگان بالای سرمحسن رسید، او را دید که به همراه معاون دومش حسین تقوی منش و بی سیم چی شان به خاک شهادت غلطیده اند؛ سپس با ملایمت چفیه سیاه رنگ دور گردن محسن را باز کرد و با همان، صورت خاک آلود دوست و برادر شهیدش را پوشاند، گوشی بی سیم را به دست گرفت. احمد، احمد، شعف، متوسلیان: شعف، احمد بگوشم، حاج آقا، خوب گوش کن؛ آتیش سنگین؛ محرم بی علمدار شد؛ آقا محسن... آقا محسن...


منبع : ققنوس فاتح،ایرنا،مهرنیوز
برچسب ها : دفاع مقدس جنگ تحمیلی شهادت شهدای شاخص سرداران شهید زندگی نامه شهید محسن وزوایی

نام*
ایمیل*
نظر*


© 1397 کلیه حقوق محفوظ است | طراحی وب سایت
x - »